آیا ما که نجات یافته‌ایم، به این علت بوده که از ازل و پیش از آفرینش جهان، برگزیده بودیم یا اینکه خودمان با ارادۀ آزاد خودمان انتخاب کردیم که به مسیح ایمان آوریم؟ آیا خدا از ازل بعضی را برای نجات بر گزید و بعضی را برای هلاکت؟ آیا خدا حاکم مطلق بر سرنوشت ما است، یا ما اراده و انتخاب آزاد داریم؟ آیا ما تحت جبر قرار داریم یا از اختیار برخورداریم؟

اینها سؤالاتی است که قرن‌ها است در عرصۀ دین و فلسفه مطرح است. مسیحیان نیز امروز با این مسأله مواجه هستند. ایشان دو نوع نگرانی دارند: آیا جزو برگزیدگان هستند؟ آیا ممکن است نجات خود را از دست بدهند؟ بهتر است ببینیم کتاب‌مقدس در این زمینه چه می‌گوید. مشکل ما این است که کتاب‌مقدس هر دو موضع را مطرح می‌سازد. یعنی هر دو موضع در کتاب‌مقدس مورد اشاره قرار گرفته است. در زیر به آیاتی مربوط به این دو موضع اشاره می‌کنیم.

آیاتی در بارۀ برگزیدگی

«پس خدا بر هر که بخواهد رحم می‌کند و هر که را بخواهد سختدل می‌سازد. مرا خواهی گفت: پس دیگر چرا ما را سرزنش می‌کند؟ زیرا کیست که بتواند در برابر ارادۀ او ایستادگی کند؟”. اما ای انسان، تو کیستی که با خدا مجادله می‌کنی؟ آیا مصنوع می‌تواند به صانع خود بگوید چرا مرا چنین ساختی؟ آیا کوزه‌گر اختیار ندارد که از توده گِلی واحد، ظرفی برای مصارف مهم و ظرفی دیگر برای مصارف معمولی بسازد؟ چه می‌توان گفت اگر خدا با اینکه می‌خواهد غضب خود را نشان دهد و قدرت خویش را نمایان سازد، ظروفِ مورد غضب را که برای هلاکت آماده شده‌اند، با بردباری بسیار تحمل کند، تا بتواند عظمت جلال خود را بر ظروف مورد رحمت معلوم گرداند، ظروفی که آنان را پیشاپیش برای جلال آماده کرده است؟» (رومیان ۹:‏۱۸-‏۲۳).

«زیرا پیش از آفرینش جهان، ما را در وی بر گزید تا در حضورش مقدس و بی‌عیب باشیم.» (افسسیان ۱:‏۴).

«شما نبودید که مرا بر گزیدید، بلکه من شما را بر گزیدم و مقرر داشتم…» (یوحنا ۱۵:‏۱۶).

«چون غیر یهودیان این را شنیدند، شادمان شدند و کلام خداوند را حرمت داشتند، و آنان که برای حیات جاوید تعیین شده بودند، ایمان آوردند.» (اعمال ۱۳:‏۴۸).

«زیرا دعوت‌شدگان بسیارند، اما برگزیدگان کم.» (متی ۲۲:‏۱۴).

در این زمینه، می‌توان به ایمان آوردن پولس نیز اشاره کرد. او به انتخاب آزاد خود ایمان نیاورد، بلکه خدا او را بر گزید و بر او ظاهر شد و او را به ایمان هدایت کرد. خودش در این زمینه می‌فرماید: «اما چون خشنودی او که مرا از بطن مادرم وقف کار خود کرد و به‌واسطۀ فیض خود مرا فرا خواند، در این بود که پسر خود را در من آشکار سازد…» (غلاطیان ۱:‏۱۵-‏۱۶).

آیاتی در بارۀ آزادی انتخاب

«زیرا خدا جهان را آنقدر محبت کرد که پسر یگانۀ خود را داد تا هر که به او ایمان آوَرَد هلاک نگردد، بلکه حیات جاویدان یابد.» (یوحنا ۳:‏۱۶).

«هر که تشنه است، نزد من آید و بنوشد.» (یوحنا ۷:‏۳۷). در این زمینه به تمام آیاتی در انجیل یوحنا باید مراجعه کرد که عبارت «هر که» در آنها به‌کار رفته است.

«(خدا) نمی‌خواهد کسی هلاک شود، بلکه می‌خواهد همگان به توبه گرایند.» (دوم پطرس ۳:‏۹).

«بیایید نرد من، ای تمام زحمتکشان و گرانباران، که من به شما آسایش خواهم بخشید.» (متی ۱۱:‏۲۸).

در این زمینه، باید به آزادی انتخاب آدم و حوا اشاره کرد. اگر ایشان صاحب اراده و انتخاب آزاد نبودند، خدا ایشان را در زمینۀ نخوردن میوۀ آن درخت هشدار نمی‌داد. اگر تصور کنیم که ارادۀ ازلی خدا این بود که ایشان گناه کنند، در این صورت، خدا را عامل و منشأ گناه می‌سازیم. همچنین باید به آزادی ارادۀ قوم اسرائیل در مرز کنعان توجه بکنیم. ایشان می‌توانستند به وعدۀ خدا ایمان داشته باشند و ظرف سه ماه بعد از خروج از مصر، وارد کنعان شوند. اما ایشان بی‌ایمانی را انتخاب کردند و چهل سال در بیابان سرگردان شدند. کسی به خود جرأت نمی‌دهد که خدا را مسبب بی‌ایمانی و سرگردانی ایشان تلقی کند. در ضمن، اگر انسان دارای انتخاب آزاد نبود، این همه نصایح رسالات برای چه می‌بود؟ اگر مطمئن باشیم که ما جزو برگزیدگانِ ازلی هستیم و نجات نهایی ما قطعی است، هر طور هم زندگی کنیم بر نجات ما اثری نخواهد داشت.

نتیجه‌گیریهای مسیحیان

مسیحیان در طول تاریخ دوهزارسالۀ خود نتیجه‌گیریهای مختلفی از این آیات و اشارات کرده‌اند. مسیحیت در قرون اولیه، به آزادی ارادۀ انسان اعتقاد داشت. گرچه بعضی از پدران کلیسا مسألۀ جبر و برگزیدگی ازلی را مطرح کردند، اما این نظر مورد تأیید شوراهای کلیسایی قرار نگرفت. امروزه، کلیساهای کاتولیک و ارتودُکس که دنباله‌روِ سنت قدیمی مسیحیت هستند، به آزادی ارادۀ انسان عقیده دارند.

اما پس از نهضت مارتین لوتر در قرن شانزدهم، یکی دیگر از پیشگامان نهضت اصلاحات به نام ژان کالوَن در همان دوره، اعتقاد به برگزیدگی و تعیین ازلی را تعلیم داد و امروزه اکثر کلیساهای پروتستان پیروِ نظر او هستند. طبق تعلیم کالوَن، خدا پیش از آفرینش جهان، عده‌ای را برای نجات بر گزید و عده‌ای را برای هلاکت. ارادۀ انسان در اثر سقوط چنان تباه شده که خودش قادر به انتخاب ایمان نیست. این فیض خدا است که برگزیدگان را به‌سوی نجات هدایت می‌کند و این فیض مقاومت‌ناپذیر است. چنین فیضی نصیب کسانی که برای هلاکت تعیین شده‌اند نمی‌شود. کفارۀ مسیح نیز تنها برای برگزیدگان کارآیی دارد. برگزیدگان که در اثر فیض مقاومت‌ناپذیر خدا نجات می‌یابند، در امنیت ابدی ساکن هستند و هیچ گاه نجات خود را از دست نمی‌دهند.

اما در قرن هفدهم، یک عالم الهیات هلندی به نام هاکوبوس آرمینیوس بیشتر به سمت نظریۀ سنتی کلیسا گرایش پیدا کرد و در محافل پروتستان به تعلیم اراده و انتخاب آزاد انسان پرداخت. او آیات مربوط به تعیین ازلی نجات‌یافتگان را رد نمی‌کرد، اما آنها را در پرتوِ تعلیم پطرس رسول در رسالۀ اول، ۱:‏۲ مورد توجه قرار می‌داد که به «پیشدانی خدا» اشاره می‌کند. یعنی اینکه چون خدا «از پیش می‌دانست» چه کسانی ایمان می‌آورند، نام آنان را از ازل در دفتر حیات خود ثبت کرد و ایشان جزو برگزیدگان شدند.

تذکری در بارۀ نظرات کالون و آرمینیوس

اما در هر دو نظرِ کالون و آرمینیوس ایرادی وجود دارد. این دو نظر گرچه بر اساس آیاتی از کتاب‌مقدس هستند، اما یک نکته را از نظر دور می‌دارند و آن اینکه خدا اساساً در بُعد زمان قرار ندارد. یعنی اینکه برای خدا «پیش» یا «پس» مفهومی ندارد. کدام «از پیش»؟ مگر برای خدا گذشته و حال و آینده وجود دارد؟ برای خدا همه چیز حی و حاضر است. خدا در بُعد زمان قرار ندارد که بخواهد کسانی را «از پیش» برای نجات یا هلاکت تعیین کند، یا «از پیش بداند» چه کسانی ایمان می‌آورند.

آشتی میان دو نظر

در دهه‌های گذشته، عده‌ای از پیروان کالون نظر او را تعدیل کرده‌اند و اظهار می‌دارند که انسان دارای آزادی اراده و انتخاب است، اما خدا ارادۀ آزاد او را به‌شکلی بر می‌انگیزد که ایشان نجات را انتخاب کنند. به این تعلیم می‌گویند آموزۀ کالوینیسم معتدل.

سؤال دیگری که در اینجا مطرح می‌شود این است که آیا همۀ کسانی که «اظهار ایمان» می‌کنند و به کلیسا می‌پیوندند جزو «برگزیدگان» هستند؟ اگر هستند، پس چرا بعضی از آنان بعد از مدتی ایمان خود را انکار می‌کنند و در بی‌ایمانی از دنیا می‌روند؟ پاسخ کالوینیسم این است که ایشان از ابتدا از «ایمان نجات‌بخش» برخوردار نبودند. ایمان ایشان اصیل نبود. در این زمینه، می‌توان به مَثـَل گندم و کرکاس اشاره کرد. اما پاسخ آرمینی‌ها به این سؤال این است که ایشان ایمان آوردند و بعد لغزش خوردند. با توجه به پاسخ هر دو مکتب به این سؤال، پی می‌بریم که در واقع گویا هر دو طرف همان نکته را به‌نوعی به دو طریق مختلف مطرح می‌سازند. شاید بتوان گفت که هر دو به‌نوعی به این نتیجه می‌رسند که همۀ کسانی که امروزه اظهار ایمان می‌کنند، ممکن است روزی منکر ایمان شوند. در واقع، این دو نظر، از دو دیدگاه متفاوت به قضیه‌ای واحد می‌نگرند.

سوء درک کالوینیسم

گاهی اوقات دیده می‌شود که حتی معلمین کالوینیست هم عقیدۀ خود را اشتباه مطرح می‌سازند. امنیت ابدی نجات برگزیدگان به این معنی نیست که همۀ کسانی که اظهار ایمان می‌کنند، جزو «برگزیدگان» هستند، چرا که همان گونه که گفتیم، ممکن است کسی که امروز اظهار ایمان می‌کند، از «ایمان نجات‌بخش» یا ایمان اصیل برخوردار نباشد. این آن چیزی است که کالون اظهار می‌دارد و باید آن را درست درک کرد.

در ضمن، امنیت ابدی برگزیدگان به معنی بی‌مبالاتی و زندگی بی‌بند و بار نیست. پطرس رسول می‌فرماید: «پس ای برادران، هر چه بیشتر بکوشید تا فراخواندگی و برگزیدگی خویش را تحکیم بخشید، چرا که اگر چنین کنید، هرگز سقوط نخواهید کرد.» (دوم پطرس ۳:‏۱۰). مفهوم این آیه بسیار روشن است، زیرا می‌گوید که گرچه عده‌ای برگزیده شده‌اند، اما ایشان باید برگزیدگی خود را ثابت کنند تا سقوط ننمایند.

نتیجه

از آنجا که هر دو نظر در کتاب‌مقدس ذکر شده، نمی‌توان هیچ‌یک را رد کرد. اما با توجه به اینکه خدا در بُعد زمان نیست، می‌توان هر دو را درک کرد. باید نهایت تلاش خود را بکنیم تا دعوت و برگزیدگی خود را ثابت کنیم، زیرا در غیر این صورت، ثابت کرده‌ایم که جزو برگزیدگان نیستیم. در اینجا، هم حاکمیت خدا را مد نظر قرار داده‌ایم و هم آزادی ارادۀ انسان را.


 

این سؤالی است که بعضی از دوستان مطرح می‌کنند و بنده لازم می‌بینم در این خصوص توضیح مختصری عرض کنم. آیاتی که معمولاً مورد استناد قرار می‌گیرد، انجیل متی ۵:‏۱۷-‏۲۰ است که می‌فرماید: «گمان مبرید که آمده‌ام تا تورات و نوشته‌های پیامبران را نسخ کنم؛ نیامده‌ام تا آنها را نسخ کنم، بلکه آمده‌ام تا تحققشان بخشم. زیرا آمین، به شما می‌گویم، تا آسمان و زمین از میان نرود، نقطه یا همزه‌ای از تورات هرگز از میان نخواهد رفت، تا اینکه همه به‌انجام رسد. پس هر که یکی از کوچکترین این احکام را کم‌اهمیت شمارد و به دیگران نیز چنین بیاموزد، در پادشاهی آسمان، کوچکترین به‌شمار خواهد آمد. اما هر که این احکام را اجرا کند و آنها را به دیگران بیاموزد، او در پادشاهی آسمان بزرگ خوانده خواهد شد. زیرا به شما می‌گویم، تا پارسایی شما برتر از پارسایی فریسیان و علمان دین نباشد، هرگز به پادشاهی آسمان راه نخواهید یافت.» (ترجمۀ هزارۀ نو).

در نگاه اول، چنین به نظر می‌آید که مسیح تعلیم می‌دهد که پیروانش باید تمام اصول شریعت و مناسک یهودیان را به‌عمل بیاورند. آیا واقعاً منظور مسیح این بود؟ اگر چنین بود، پس چرا خودش بر خلاف آنها عمل می‌کرد؟ چرا چنین برداشتی در سایر تعالیم او یافت نمی‌شود؟ باید به فرمایش مسیح و مطالبی که او در دنبالۀ این آیات بیان فرمود، به‌دقت توجه کنیم.

نخست آنکه مسیح فرمود آمده تا تورات و نوشته‌های انبیای یهود را «تحقق» بخشد، یعنی به آنها جامۀ عمل بپوشاند یا اینکه پیشگویی‌ها را متحقق سازد. و می‌بینیم که او همین کار را در تمام طول زندگی‌اش، و خصوصاً در مصائب و مرگ و زنده شدنش انجام داد.

 

دوم آنکه او به عملی ساختن احکام و اهمیت دادن به آنها اشاره می‌کند و می‌فرماید که پارسایی (یا دینداری) پیروانش باید با پارسایی فریسیان و علمای دین یهود متفاوت و حتی از ایشان برتر باشد. منظورش چیست؟ برای یافتن پاسخ، باید به آیات بعد توجه کنیم. مسیح چند مورد از احکام تورات را ذکر می‌کند، مانند احکام مربوط به قتل، ، طلاق، سوگند، انتقام و محبت کردن. اما او در هر مورد بُعد جدیدی به آنها می‌بخشد. او به عمق احکام تورات می‌نگرد، نه به ظاهر آنها. برای مثال، در مورد مجازات قتل می‌فرماید که نه تنها ارتکاب قتل، بلکه خشم گرفتن نیز سزاوار مجازات است. نه تنها ارتکاب عمل ، بلکه نظر شهوت انداختن نیز کاری است. او به عمق احکام تورات می‌رود.

سوم آنکه باید دید منظور از تورات و نوشته‌های پیامبران چیست. قبل از هر چیز باید توجه داشت که در نوشته‌های انبیای یهود بعد از موسی، حکم جدیدی به توراتِ موسی اضافه نشد. انبیای یهود فقط قوم اسرایئل را تشویق می‌کردند که احکام موسی را نگاه دارند. می‌ماند احکام تورات یا شریعت موسی. شریعت موسی شامل سه نوع احکام بود، احکام مدنی، احکام آیینی یا مناسک و احکام اخلاقی. احکام مدنی شامل مقرراتی می‌شد که مربوط به ادارۀ مملکت بود. اینها تنها زمانی قابل اجرا بود که بنی اسرائیل مملکتی مستقل داشته باشند و پایتخت آن اورشلیم باشد. بعد از ویرانی اورشلیم و معبد مقدس آن در سال ۷۰ میلادی، هیچ یهودی‌ای دیگر قادر نیست این احکام را به‌جا آورد، چه برسد به مسیحیان. احکام آیینی نیز عمدتاً شامل نظام قربانی‌ها می‌شد، و مواردی نظیر نگاه داشتن روز سبّت (شنبه)، ختنه، طهارات و غیره. مسیح یا این احکام را «تحقق» بخشید یا مفهومی به آنها داد. منظور از تحقق بخشیدن این است که او با قربانی شدن بر روی صلیب، نظام قربانی‌های تورات موسی را به اوج خود رسانید. لذا مسیحیان دیگر نیازی به تقدیم قربانی ندارد. در خصوص ختنه و طهارات نیز مسیح آنها را به مفهوم ‌شان رسانید. اکنون دیگر لازم نیست اجباراً کسی ختنه شود، تنها به این منظور که مقبول خدا واقع گردد. آنچه مسیح انجام می‌دهد، ختنۀ دل است، نه جسم. فراموش نکنیم که خودِ یهودیان نیز احکام مربوط به طهارات را به‌خاطر جنبۀ بهداشتی آنها رعایت نمی‌کردند، بلکه صرفاً برای اینکه به‌لحاظ آیینهای عبادت، نجس نباشند. اما به دلیل اینکه مسیح پیروان خود را به‌واسطۀ خون مقدس خود مقبول خدا می‌سازد، نیازی نیست این احکام به این منظور انجام شوند. بدیهی است رعایت طهارات اگر به‌منظور رعایت بهداشت صورت گیرد، بسیار نیز نیکو است.

نوع سوم احکام تورات که منظور نظر عیسی بود (با توجه به آیات مربوط به خشم و و طلاق و غیره)، احکام اخلاقی تورات است. اینجاست که مسیحیان باید احکام تورات را مهم بشمارند و آنها را به‌انجام برسانند، آن هم آن گونه که مسیح تعریف کرد، نه طبق تعریف انحرافی فریسیان و علمای دین یهود. منظور این است که مسیح به عمق این احکام و قصد واقعی آنها توجه داشت. چه فایده‌ای دارد که انسان قتل نکند، اما دلش پر از بغض و کینه و غیظ باشد؟ پس می‌بینیم که مسیح به احکام اخلاقی تورات، بُعدی جهانی و کلی می‌بخشد. در چنین حالتی است که احکام تورات برای مسیحیان لازم‌الاجرا است. اوج این احکام، محبت به همنوع است، چه به دوست و چه به دشمن.

باز باید تذکر دهم که امروزه، خودِ یهودیان نیز قادر نیستند احکام مدنی و آیینی خود را به‌جا بیاورند، زیرا یا در سراسر دنیا، در کشورهای مختلف زندگی می‌کنند، یا اگر هم در کشور مدرن اسرائیل زندگی کنند، نظام اداری مملکت کلاً تغییر یافته است. احکام آیینی و خصوصاً نظام قربانی‌ها مطلقاً قابل اجرا نیست، چرا که دیگر نه معبدی در اورشلیم وجود دارد، و نه کاهنی. یهودیان اگر بسیار مؤمن باشند، باید به احکام اخلاقی تورات متمسک باشند. شاید یکی از معدود احکامی که یهودیان امروزه رعایت می‌کنند، ذبح حیوانات خوراکی به‌طریق «کوشر» است، و نیز تعطیلی روز شنبه.

حال به ذکر یکی دو مثال از زندگی مسیح می‌پردازیم. در انجیل متی، فصل ۱۲، آیات ۱-‏۸، رویدادی اینچنین ثبت شده است: «در آن زمان، عیسی در روز شبّات (همان شنبه) از میان مزارع گندم می‌گذشت. شاگردان او به‌علت گرسنگی، شروع به چیدن خوشه‌های گندم و خوردن آنها کردند. فریسیان چون این را دیدند، به او گفتند: نگاه کن، شاگردانت کاری انجام می‌دهند که در روز شبّات جایز نیست.”. پاسخ داد: مگر نخوانده‌اید که داوود چه کرد، آنگاه که خود و یارانش گرسنه بودند؟ به خانۀ خدا در آمد و خود و یارانش نان تقدیمی را خوردند، هر چند خوردن آن برای او و یارانش جایز نبود، زیرا فقط کاهنان بدان مجاز بودند. یا مگر در تورات نخوانده‌اید که در روزهای شبّات، کاهنان در معبد، حرمتِ شبّات را نگاه نمی‌دارند، و با این همه بی‌گناهند؟ به شما می‌گویم کسی در اینجاست که بزرگتر از معبد است! اگر مفهوم این کلام را درک می‌کردید که می‌گوید، طالب رحمتم نه قربانی، دیگر بی‌گناهان را محکوم نمی‌کردید. زیرا پسر انسان صاحب شبّات نیز است.» (ترجمۀ هزارۀ نو).

در این رویداد، مسیحْ مفهوم جدیدی به روز سبّت یا شبّات می‌بخشد. او اولاً نیاز واقعی انسان را بالاتر از حکم تورات قرار می‌دهد، و ثانیاً خود را «صاحب شبّات» می‌خواند، و ثالثاً خود را برتر از معبد مقدس اورشلیم معرفی می‌کند. مسیح مفهوم جدیدی به دین یهود بخشید.

مسیح در رویدادی دیگر فرمود: «هیچ کس پارچۀ نو را به جامۀ کهنه وصله نمی‌نزد، زیرا وصله از جامه کنده می‌شود و پارگی بدتر می‌گردد. و نیز شراب نو را در مشکهای کهنه نمی‌ریزند، زیرا مشکها پاره می‌شود و شراب می‌ریزد و مشکها از بین می‌روند. شراب نو را در مشکهای نو می‌ریزند تا هر دو محفوظ بماند.» (متی ۹:‏۱۶-‏۱۷). مقصود مسیح این بود که احکام او که شکل تازه‌ای از احکام تورات بود، باید در نظامی جدید قرار گیرد، نه اینکه آنها را در «مشکهای» کهنۀ یهودیت ریخت.

امید است این مختصر پاسخگوی سؤالات دوستان در خصوص فرمایش مسیح در فصل پنجم انجیل متی باشد.

 


تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

طراحی سایت و نرم افزارهای تحت وب دانلود آنلاین فایل های الکترونیکی صنعت کشاورزی بامداد دانلود بانک لینک های دانلود فیلم ، دانلود سریال و دانلود آهنگ میباشد. فروشگاه گلبهارآنلاین daneshwiki پروانه ی سوخته اينورتر دانفوس Aqua